موج انگلیسی
درباره وبلاگ


با سلام خدمت شما عزیزان. من سعی می کنم تا جایی که می توانم مطالب، مکالمات،داستان ها،آموزش ها و... جالب و خوب انگلیسی را در این وبلاگ قرار دهم و مورد استفاده شما دوستان قرار گیرد، پس ممنون می شوم اگر نظر خود را درباره مطالب و وبلاگ بنویسید. با تشکر...
نويسنده
دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 20:56 :: نويسنده : محمد ظریف
 زبان: فارسی و انگلیسی  نویسنده: مهندس حمید ریاضی
 نوع فایل: PDF
 تعداد صفحات: 100  ناشر: آی آر پی دی اف
 حجم کتاب: 15.23 مگابایت

بهترین راه آموزش زبان انگلیسی ، آموزش به زبان مادری یعنی آموزش تصویری است همانگونه که فارسی را فرا گرفتیم .
این کتاب اولین کتاب آموزش تصویری زبان انگلیسی به زبان ساده و مهیج می باشد .
شما در طول یک ماه می توانید زبان انگلیسی را فرا بگیرید .

IE: در صورت دانلود نشدن کتاب، بر روی دکمه Download راست کلیک کرده و گزینه ...Save Target As را انتخاب کنید.

Firefox: در صورت دانلود نشدن کتاب، بر روی دکمه Download راست کلیک کرده و گزینه ...Save Link As را انتخاب کنید.


دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 20:44 :: نويسنده : محمد ظریف

قابل استفاده : براي زبان آموزان - آموزشگاه هاي زبان - مدرسين و معلمان

دانش آموزان - دانشجويان و علاقمندان به يادگيري زبان

 

چرا آزمون تعيين سطح؟

 

1- براي انتخاب كتاب بايد سطح اوليه زبان خود را بدانيد

2- براي استفاده از منابع صوتي و تصويري ( فيلم و سريال - آهنگهاي انگليسي و ...)

3- براي  انتخاب كلاس يا مدرس زبان و استفاده بهينه تر از دوره هاي آموزشي

4- براي برنامه ريزي آموزشي براي آزمونهاي بين المللي

5- براي انتخاب همراه با شريك يادگيري زبان خود

6- براي تعيين وضعيت چهار مهارت زبان انگليسي خود

7- يكي از مراحل اصلي و ضروري  ورود به يادگيري هر زباني انجام آزمون تعيين سطح مي باشد

8- براي ايجاد هدف آموزشي تعيين سطح هدف را براي شما روشن مي سازد

9- در مديريت هر پروژه آموزشي لازم است كه شما از نقطه A به نقطه B برسيد ( نقطه A = تعيين سطح زبان شما )

10 - ايجاد انگيزه آموزشي براي حركت در مسير به طرف هدف آموزشي شما

11 - فاصله دقيق شما از نفر اول يك مسابقه بزرگ و جهاني

12 - به چه مدت كار براي رسيده به هدف نياز داريم ( مديريت زمان درست و برنامه ريزي )

امكانات نرم افزار تعيين سطح محاسب :

1 - تست Reading و Listening ( صوتي و متني )

2 - تست واژگان و افعال همچنين كاربرد آنها

3 - سطح آشنایی خود را با مترادف هاي كلمات زبان انگلیسی بسنجید

4 - سطح آشنایی خود را با اصطلاحات Idioms زبان انگلیسی بسنجید

5 - رتبه و نمره شما در آزمون آيلتس

6 - رتبه و نمره شما در آزمون تافل

7 - رتبه و نمره شما در آزمون توئيك

8 - رتبه و نمره شما در آزمون هاي كمبريج

PET, FCE, CAE, CPE, IELTS, TOEFL

9 - سطح شما از نظر مقدماتي - متوسط - پيشرفته

10 - تخمين دايره لغت شما بر اساس 6000 واژه اصلي HeadWords از  22000 ليست كلمات  WFF

Common European Framework of Reference for Languages (CEFR)

11 - دانش گرامر خود را ارزيابي كنيد

12 - امكان چاپ نتيجه تعيين سطح زبان شما و تهيه خروجي متني بصورت فايل ( Level Check ) و ذخيره نتيجه تست

حجم فایل دانلودي     11MB

 

 

دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 20:35 :: نويسنده : محمد ظریف

نام بيماري به  فارسي

نام بيماري به انگليسي

آفتاب‌زدگي‌

sun poisoning

آب‌ سياه‌ چشم

glaucoma

آب‌ مرواريد

cataract

آبله‌ مرغان‌

chickenpox

آپانديسيت‌

appendicitis

آسم‌

asthma

آفت‌ دهان‌

canker sores

آفتاب‌سوختگي‌

sunburn

آلرژي‌ غذايي‌

food allergy

آنفلوانزا

influenza

اسهال‌

diarrhea

اضطراب‌

anxiety

افسردگي‌

depression

اوريون‌

mumps

ايدز

HIV and aids

ايست‌ قلبي‌

cardiac arrest

بواسير

hemorrhoids

پركاري‌ تيروييد

hyperthyroidism

تعريق‌ بيش‌ از اندازه‌

hyperhidrosis

تند شدن‌ غيرطبيعي‌ ضربان‌ قلب‌(تندضرباني)

 rapid heartbeat

تنفس‌ سريع‌ (در اثر اضطراب‌ زياد)

hyperventilation

برونشيت‌

bronchitis

بي‌اختياري‌ ادرار

 functional incontinence

بي‌خوابي‌

insomnia

بيماري‌ آلزايمر

Alzheimer’s disease

حصبه‌ (تب‌ روده‌اي‌)

typhoid fever

پوكي‌ استخوان‌

osteoporosis

دندان‌ قروچه‌

tooth grinding

تب‌ مالت‌

brucellosis

تب‌خال‌ ( تبخال )

cold sore

تومور مغزي‌

brain tumor

زگيل‌ (وروكا ولگاريس‌)

warts

سرطان‌

 cancer

سكسكه‌

hiccup

سل‌ (توبركولوز)

tuberculosis(tb)

سوءمصرف‌ و اعتياد به‌ موادمخدر

substance abuse; addiction

سوءهاضمه‌

indigestion

شكستگي‌

fracture

سكته‌ مغزي‌

stroke

سياه‌ سرفه‌

whooping cough

سيفليس‌

syphilis

ضربه و آسيب سر

head injury

فشار خون‌ بالا

hypertension

كزاز

tetanus

كشيدگي‌ گردن‌

whiplash

كم‌كاري‌ تيروييد

hypothyroidism

گرمازدگي‌ يا خستگي‌ گرمايي‌

heatstroke or heat exhaustion

گزش‌ و نيش‌ حشرات‌

insect bites and stings

گل‌ مژه‌

stye

چاقي‌

obesity

فتق‌

hernia

كهير

hives

ناشنوايي‌ و اختلال‌ در شنوايي‌

hearing impairment or loss

نامنظمي‌ ضرباهنگ‌ قلب‌ (آريتمي‌)

heart rhythm irregularity(arrhythmia)

هموفيلي‌

hemophilia

وبا

cholera

وزوز گوش‌

tinnitus

یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 21:14 :: نويسنده : محمد ظریف

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکی نبود، یه مرد بود که تنها زندگی می کرد. یه زن بود که اونم تنها زندگی می کرد . زن غمگین به آب رودخانه نگاه می کرد . مرد به آسمان نگاه می کرد و غمگین بود
.خدا هم اونها را می دید و غمگین بود  :خدا به اونها گفت  بندگان محبوب من همدیگر را دوست بدارید و با هم مهربان باشید

 

 مرد سرش را پایین انداخت و به آب رودخانه نگاه کرد و در آب زن را دید . زن به آب رودخانه نگاه می کرد، مرد را دید
خدا به آنها مهربانی بخشید و آنها خوشحال شدند، خدا خوشحال شد و از آسمان باران بارید مرد دستهایش را بالای سر زن گرفت تا زیر باران خیس نشود، زن خندید :خدا به مرد گفت  به دستان تو قدرت می دهم تا خانه ای بسازی و هر دو در آن آسوده زندگی کنید مرد زیر باران خیس شده بود، زن دستهایش را بالای سر مرد گرفت ، مرد خندید :خدا به زن گفت  به دستان تو همه ی زیبایی ها را می بخشم تا خانه ای را که او می سازد، زیبا کنی مرد خانه ای ساخت و زن خانه را گرم و زیبا کرد . آنها خوشحال بودند و خدا خوشحال بود یک روز زن، پرنده ای را دید که به جوجه هایش غذا می داد، دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد تا پرنده میان دستهایش بنشیند، اما پرنده نیامد، پرواز کرد و رفت و دستهای زن رو به آسمان ماند، مرد او را دید، کنارش نشست و دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد خدا دستهای آنها را دید که از مهربانی لبریز بودند، فرشته ها در گوش هم پچ پچی کردند و خندیدند خدا خندید و زمین سبز شد :خدا گفت از بهشت شاخه ای گل به شما خواهم داد فرشته ها شاخه ای گل به دست مرد دادند، مرد گل را به زن داد و زن آن را در خاک کاشت، خاک خوش بو شد
پس از آن کودکی متولد شد که گریه می کرد، زن اشک های کودک را می دید و غمگین بود، فرشتها به او آموختند که چگونه طفل را در آغوش بگیرد و از شیره جانش به او بنوشاند مرد زن را دید که می خندد، کودکش را دید که شیر می نوشد، بر زمین نشست و پیشانی بر خاک گذاشت خدا شوق مرد را دید و خندید، وقتی خدا خندید، پرنده بازگشت و بر شانه ی مرد نشست :خدا گفت  با کودک خود مهربان باشید ، تا مهربانی را بیاموزد، راست بگویید، تا راستگو باشد، گل و آسمان و رود را به او نشان دهید، تا همیشه به یاد من باشد روزهای آفتابی و بارانی از پی هم می گذشت، زمین پر شده بود از گل های رنگارنگ و لابلای گل ها پر شده بود از بچه هایی که شاد دنبال هم می دویدند و بازی می کردند خدا همه چیز و همه جا را می دید خدا دید که زیر باران مردی دستهایش را بالای سر زنی گرفته است که خیس نشود . زنی را دید که در گوشه ای از خاک با هزاران امید شاخه ی گلی را می کارد خدا دستهای بسیاری را دید که به سوی آسمان بلند شده اند و نگاه هایی که در آب رودخانه به دنبال مهربانی می گردند و پرنده هایی که......ه   خدا خوشحال بود
چون دیگر
غیر از او هیچ کس تنها نبود

Persian to English translation

 

One was not one other than God was not just anyone, a man who lived alone. She was a woman who lived alone. Sad woman looking at the water on. Man looking at the sky and was sad . God saw the time they were unhappy : God told them My beloved servants meet together Love Be Kind
 
Man threw down his head and looked at water and saw her in the water. Woman river looked, he saw a man God gave them kindly and they were happy, God was pleased and rainy skies Man hands over wife was not soaked up the rain, the woman laughed : God said to the man To give your hands the power to build a house and both live in comfortable Rain had soaked the man, the woman took her hands over the man, the man laughed : God said to the woman The hands of all the beauty I gave up a home that he makes you beautiful Male and female home-made house was warm and beautiful. They were happy and God was pleased A Women's Day, saw a bird that will feed his chickens, his hands raised toward the sky to the birds sit hands, but the birds came, and went flying into the sky remained a woman's hands, he saw a man, sat next to him and hands raised toward heaven They saw God's hands, which were overflowing kindness, the angels in the ear and they both laughed patch Pchy God's green earth was laughed : God said A branch of paradise flower will give you Angels flower branch man gave the woman gave the male flowers and female planting it in soil, the soil will smell good Then the child was born was crying, the woman saw the child's tears and was sad, Frshtha her children learned how to embrace him and sap his life Bnvshand The man saw her laughing, mucker saw milk drinks, landed on the forehead and left the soil God's vision and enthusiasm man laughed, laughed when God, flying back and sat on the shoulders of men : God said Be gentle with your child, to teach kindness, tell the right, to be honest, flowers and goes to heaven and his show, so I always remember is Sunny days and rainy time of the following passage, the ground was filled with colorful flowers and the flowers Lablay was filled with fun for the children who also ran and played God everything and everywhere you see God saw that the rain man hands over the woman is not wet. A woman saw the dust in the corner of hope for thousands of the flower branch Knife Many saw the hand of God the heavens are high and look at the river that are looking for kindness and birds that e ...... God was pleased Because other No one other than he was not alone

روزی مردجوانی وسط شهری ایستاده بود وادعا می کرد که زیباترین قلب دنیا را در تمام آن منطقه دارد. جمعیت زیادی جمع شدند. قلب او کاملا سالم بود وهیچ خدشه ای بر آن وارد نشده بود. پس همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده اند.

مرد جوان در کمال افتخار و وبا صدایی بلندتر به تعریف از قلب خود می پرداخت. ناگهان پیرمردی جلو جمعیت آمد و گفت: اما قلب تو به زیبایی قلب من نیست. مرد جوان وبقیه جمعیت به قلب پیرمرد نگاه کردند . قلب او با قدرت تمام می تپید. اما پر از زخم بود. قسمت هایی از قلب او برداشته شده و تکه هایی جایگزین آنها شده بود، اما آنها به درستی جاهای خالی را پرنکرده بودند وگوشه هایی دندانه دندانه درقلب او دیده می شد . دربعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکه ای آنها را پرنکرده بود .مردم با نگاهی خیره به اومی نگریستند و با خود فکر می کردند که این پیرمرد چطور ادعا می کند که قلب زیباتری دارد. مردجوان به قلب پیرمرد اشاره کرد و خندید و گفت: تو حتما شوخی می کنی ! قلبت رابا قلب من مقایسه کن، قلب تو تنها مشتی زخم و خراش وبریدگی است . پیرمرد گفت درست است . قلب تو سالم به نظر می رسد اما من هرگز قلبم را با قلب تو عوض نمی کنم. می دانی هرزخمی نشانگر انسانی است که من عشقم را به او داده ام . من بخشی از قلبم را جدا کرده ام وبه او بخشیده ام . گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است که به جای آن تکه بخشیده شده قرار داده ام ، اما این دو عین هم نبوده اند.

گوشه هایی دندانه دندانه بر قلبم دارم که برایم عزیزند ، چرا که یادآور عشق میان دو انسان هستند . بعضی وقتی ها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده ام اما آنها چیزی از قلب خود را به من نداده اند این ها همین شیارهای عمیق هستند گرچه دردآورند، اما یادآورعشقی هستند که داشته ام. امیدوارم که آنها هم روزی بازگردند و این شیارها ی عمیق را با قطعه ای که من در انتظارش بوده ام پر کنند پس حالا می بینی که زیبای واقعی چیست ؟ مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد . در حالی که اشک از گونه هایش سرازیر می شد به سمت پیرمرد رفت . از قلب جوان و سالم خود قطعه ای بیرون آورد و با دست های لرزان به پیرمرد تقدیم کرد. پیرمرد آن را گرفت و در قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را در جای زخم قلب مرد جوان گذاشت . مرد جوان به قلبش نگاه کرد، سالم نبود ولی از همیشه زیباتر بود.


Mrdjvany day urban middle stood the most beautiful heart Vada was born there in all that region. Crowds gathered. His heart was perfectly healthy a compromise on anything that was not entered. So they all acknowledged that his heart is truly beautiful heart that so far have been
Proud young men and cholera louder than your heart can define payment. Suddenly an old man came forward and told the population: but the beauty of your heart is my heart. Vbqyh young man old man looked at the heart of the population. His heart beat strong finish. But it was full of sores. Parts of his heart was removed and pieces they had been replaced, but they rightly places were empty Prnkrdh Vgvshh nick that he could be seen in the heart. In some places there were deep slots that no piece was Prnkrdh them. People stare and looked to his Avmy thought that the old man claims that how the heart is more beautiful. Mrdjvan heart of the old man pointed and laughed and said: You must be kidding me! Raba Now compare your heart my heart, your heart only has a handful Vbrydgy wounds and scratches. The old man said is true. Your heart looks healthy, but I never changed my heart with your heart, do not. Human markers Hrzkhmy know that I've given him my love. Separate part of my heart I've forgiven her trunk. Sometimes he part of your heart that I have been given instead to put my pieces, but these were not the same.
Nick on the corner of my heart that I am Zyznd, because the love between two humans are noted. When some part of my heart to those who've given them nothing but your heart I have left these same slots are deep Drdavrnd though, but who have had Yadavrshqy. I hope they come back someday and deep tracks with a piece that I've been waiting to fill that beautiful So you see what is real? The young man stood up without any word. While tears flowed from her as was the old man went. Young and healthy heart pulled out his piece with trembling hands the old man offered. The old man took it and instead gave his heart and part of his wounded heart and old scar in the heart of the young man says. The young man looked at his heart, was not healthy, but was more beautiful than ever.

یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 21:11 :: نويسنده : محمد ظریف

interview with God

 

I dreamed I had an interview with GOD.

So you would like to interview me? God asked. If you have the time. I said. God smiled. My time Is eternity… what question do you have in mind for me?

What surprises you most about humankind? God answered…

That they get bored with childhood, they rush to grow up, and then long to be children again. That they lose their health to make money, and then lose their money to restore their health. That by thinking anxiously about the future they forget the present such that they live in neither the present nor the future. That they live as if they will never die, and die as though they had never lived.

Gods hand took mine and we were silent for awhile and then I asked as a parent what are some of life's lessons you want your children to learn?

God replied with a smile, to learn they cannot make anyone loved them. All they can do is let themselves be loved To learn that it is not good to compare themselves to others. To learn to forgive by practicing forgiveness. To learn that it only takes a few seconds to open profound wounds in those they love, and it can take many years to heal them. To learn that a rich person is not one who has the most, but is one who needs the least. To learn that there are people can look at the same thing and see it different. To learn that it is not enough that they forgive one another but they must also forgive themselves.

Thank you for your time, I said humbly. Is there anything else you d like your children to know?

God smiled and said…

Just know that I am here.

Always

 

گفتگو با خدا !

خواب دیدم

در خواب با خدا گفتکویی داشتم.

خدا گفت:

پس میخواهی با من گفتگو کنی؟

کفتم اگر وقت داشته باشید

خدا لبخند زدو گفت:

زمان من ابدی است...

چه سوالی در ذهنت از من داری؟

چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب میکند؟

خدا پاسخ داد...

اینکه آنها از بودن در دوران کودکی ملول میشوند، عجله دارند که زودتر بزرگ شوند، و بعد حسرت دوران کودکی را میخورند.

اینکه سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول میکنند...

و بعد پولشان را خرج به دست آوردن سلامتی شان میکنند.

اینکه با نگرانی نسبت به آینده، زمان حال فراموش شان میشود، انچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال.

این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد، و چنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند.

خداوند دست های مرا گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم.

یعد پرسیدم

به عنوان خالق انسانها، می خاهید آنها چه درس هایی از زندگی یاد بگیرند؟

خدا با لبخند پاسخ داد:

یاد بگیرند که نمیتوان دیگران را مجبور به دوست داشتن  خود کرد، اما میتوان محبوب دیگران شد.

یاد بگیرند خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند.

با بخشیدن، بخشش یاد بگیرند.

یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانند زخمی عمیق در دل کسانی ایجاد کنند که دوستشان دارندف و سال ها وقت لازم خواهد بو تا آن زخم التیام یابد.

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد، بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.

یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند، اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند.

یاد بگیرند که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند اما آن را متفاوت ببینند.

یاد بگیرند که همیشه کافی نیست که شخص دیگری را ببخشند، بلکه خودشان را هم باید ببخشند.

خاصعانه گفتم:

از اینکه وقت تان را به من داده اید متشکرمف آیا چیز دیگری هست که شما دوست دارید آفریدگانتان بدانند؟

خدا لبخند زد و گفت:

فقط بدانند که من اینجایم

                           همیشه

دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, :: 21:1 :: نويسنده : محمد ظریف

قابل توجه کسانی که علاقمند هستند مکالمه انگلیسی را خیلی سریع و مقدماتی یاد بگیرند .اگر شما جزء آن دسته از افرادی هستید که می خواهید به کشور های خارجی مسافرت کنید و به زبان علاقه دارید اما وقتتان محدود است و نمی توانید دوره های فراگیری زبان در کانون ها و موسسات آموزش زبان بگذرانید این مکالمات می تواند در حدی نیاز شما را برآورده کند .این مکالمات روزمره و رایج که تقریبا همه با آن سر و کار دارند و لازم است که آنها را بدانند  دسته بندی شده و در موقعیت های فرضی متفاوت در این فایل آورده شده . امید است که مورد استفاده عزیزان قرار بگیرد .

دانلود

 

دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, :: 20:57 :: نويسنده : محمد ظریف

تعیین خوب یا بد بودن یک معلم زبان کار آسانی نیست. با وجود این به باور کارشناسان تدریس زبان های خارجی می توان ویژگی های معینی را برای یک معلم زبان موفق در نظر گرفت. بدیهی است که کمتر معلمی می تواند دارای تمامی این ویژگی ها باشد و خوب و موثر بودن آموزش یک زبان خارجی مجموعه ای از ویژگی های حرفه ای و فردی معلم را در بر می گیرد که پرورش تمامی آن ها در یک فرد کار چندان ساده یا آسانی نیست و نیازمند صرف زمان و حوصله قابل توجه است.

برخی از ویژگی های یک معلم زبان خوب از این قرار است...



ادامه مطلب ...

Iranians celebrate Sizdah-Bedar, the traditional Persian festival of nature, which is also a finale to the Nowruz celebrations.

Sizdah-Bedar is an ancient Iranian nature festival dating back to at least 4,000 years ago and marks the last day of Iranian New Year festivity.

Contrary to popular myth, number thirteen does not demonstrate bad omen in Persian culture, it is merely chosen as a day to celebrate.

Based on traditional belief the thirteenth day of every month belongs to Tishtrya, the god of rain, Zoroastrian benevolent divinity associated with life-bringing rainfall and fertility.
According to Zoroastrians, in order to have the god of rain as victorious and the fiend of drought as destroyed in the New Year, people should commemorate Tishtrya and ask him for rain.

Therefore on the last day of Nowruz festival and when the earth grows green, people leave their houses for water streams on the 13th to ask Tishtrya for rain.

Feasting on traditional foods, munching nuts and playing group games are inseparable ingredients of the happy occasion.

Knotting grass blades and wishing upon the knot is another popular tradition of this day. Once the knot is tied the grass is thrown into water stream. It is believed if the knot is opened, fortune finds the way and wishes will come true.

Some people also pull practical jokes and tell lies on this day, calling it the Thirteenth Lie, which is a tradition similar to April Fools. People will also release goldfish into a pond or river - a symbol of freedom.

Iranian families all eat alfresco, preferably near water springs and lush greener, on this day.

Sizdah-Bedar is the last day of New Year holidays. On the following day, routine life resumes; schools and offices open after 14 days and life heads back to normalcy.

 

ایرانیان سیزده بدر, جشن فارسی سنتی طبیعت را جشن می گیرند که همچنین پایان عید نوروز می باشد.

سیزده بدر جشن طبیعت ایران باستان است که قدمت آن حداقل به 4000سال قبل برمیگردد و نشانگر آخرین روز از جشن سال نو ایرانی است.

بر خلاف افسانه ی رایج عدد سیزده در فرهنگ فارسی نحس نمی باشد صرفا روزی است که برای جشن گرفتن انتخاب شده است.

بر اساس باورهای سنتی, روز سیزدهم هر ماه متعلق به تیشتریه"Tishtrya" خدای باران الوهیت نیکخواه زرتشتی است که در ارتباط با باران های زندگی بخش و حاصلخیزی می باشد.

بنا بر عقیده ی زرتشتیان, برای پیروزی خدای باران و نابودی شیطان خشکی, مردم بایستی خاطره ی تیشتریه"Tishtrya" را گرامی بدارند و از او تقاضای باران کنند.

بنابراین در آخرین روز از جشن نوروز زمانی که زمین سبز میشود مردم در روز سیزدهم خانه هایشان را برای رفتن به نهرهای آب ترک می کنند و از تیشتریه "Tishtrya"تقاضای باران می کنند.

 جشن گرفتن با غذاهای سنتی,خوردن آجیل  و انجام بازی های گروهی جزء لاینفک این مراسم شاد می باشد.

گره زدن تیغه ها ی سبزه و آرزو کرن رسم دیگر این روز است.زمانی که گره زده میشود سبزه را به داخل آب می اندازند.اعتقاد بر این است که اگر گره بازشود بخت با شخص یار میشود و آرزوها برآورده میشود.

بعضی از مردم در این روز کلک میزنند و دروغ میگویند و آن را دروغ سیزدهم مینامند که رسمی است شبیه به دروغ اول آوریل0 مردم همچنین ماهی قرمز را در برکه یا رودخانه رها میکنند که نماد آزادی است.

 در این روز خانواده های ایرانی همه در فضای آزاد ترجیحا در کنار چشمه های آب و مناطق سرسبز غذا میخورند.سیزده بدر آخرین روز از تعطیلات سال نو است.روز بعد روال زندگی از سر گرفته می شود.مدرسه ها و ادارات بعد از چهارده روز باز میشوند و زندگی به حالت طبیعی بر می گردد.

یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 21:44 :: نويسنده : محمد ظریف
I swear by the quiet silence of your paper house, I know your dreams are as beautiful as my fancies believable. You've got the mystic believe of love from my silence. I've got the final point of belief from your silence. Maybe it's not possible to feel that the words we say about the paper world we've made are hearable. But we can start to paint the gray branches of the paper trees green. I know painting, you know painting too. So why don't you start? When I was a child, I didn't have any water color. I used to go to little garden near stream and cut all the color flowers and paint. If we search the paper garden near paper house for a short time, there have to be flowers to paint our believes the red color of love.

به سکوت آرام خانه کاغذی ات قسم که می دانم رویاهای تو به زیبایی خیالات من باورکردنی است. تو از سکوت من به باور عرفانی عشق رسیده ای. من از سکوت تو به نقطه نهایی ایمان رسیده ام. شاید نتوان درک کرد که گفته های ما از آن دنیای کاغذی که ساخته ایم، شنیدنی است. ولی می شود دست به کار شد و رنگ سبز به شاخه های خاکستری درختهای کاغذی کشید. من که نقاشی کردن می دانم. تو هم که نقاشی کردن می دانی. پس چرا دست به کار نمی شوی؟ وقتی بچه بودم، برایم آبرنگ نمی خریدند. می رفتم سراغ باغچه کنار رودخانه هر چه گلهای رنگی بود می چیدم و نقاشی می کردم. اگر کمی در باغ کاغذی کنار خانه کاغذی مان جستجو کنیم حتماً گلهای کاغذی دارد که رنگ قرمز عشق به باورهایمان بکشیم.
 
 


ادامه مطلب ...
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 21:42 :: نويسنده : محمد ظریف
۱- queue تنها كلمه اي در زبان انگليسي مي باشد كه اگر چهار حرف آن را از آخر برداريم باز هم مثل قبل تلفظ مي شود.
 
2- پركاربردترين حرف استفاده شده در انگليسي حرف e مي باشد
 
3- نقطه اي كه روي حروف i و j وجود دارد در انگليسي superscript dot ناميده مي شود كه همان نقطه ي بالانويس است

4- در انگليسي به نشانه @ ,  the at symbol يا the at sign گفته مي شود.
 
5- I am كوتاه ترين جمله كامل زبان انگليسي مي باشد.
 
6- كلمه اي كه بيشترين دايره معنايي در انگليسي دارد، كلمه set مي باشد.
 
7- بلندترين كلمه در زبان انگليسي كه حروف آن به ترتيب الفبا آمده است ، كلمه almost
مي باشد
 
8- تنها سياره اي كه در زبان انگليسي از نام يكي از خدايان گرفته نشده است، همين نام سياره خودمان مي باشد. The Earth
 
9- كلمه checkmate ( مات كردن)‌ در زبان انگليسي كه براي شطرنج استفاده مي شود
از Shah Mat برگرفته شده است كه يك كلمه فارسي مي باشد.
 
10-در زبان انگليسي ، به جمله اي كه در آن از تمام حروف الفبا استفاده شده باشد، pangram گفته مي شود
پيوندها


<-PollName->

<-PollItems->


دریافت كد ساعت
ابزار پرش به بالا